دی غمزهٔ تو کرد اشارت به سوی لب
تا بوسه ای دهد ز شکر خوب تر مرا
رویت گل و لبت شکر و این عجب که نیست
جز دردسر به حاصل از آن گل شکر مرا
چون من ترا درون دل خویش داشتم
آخر چه دشنه داشته ای در جگر مرا